وا فریادا ز عشق وا فریادا | کارم بیکی طرفه نگار افتادا | |
گر داد من شکسته دادا دادا | ور نه من و عشق هر چه بادا بادا |
***
گفتم صنما لاله رخا دلدارا | در خواب نمای چهره باری یارا | |
گفتا که روی به خواب بی ما وانگه | خواهی که دگر به خواب بینی ما را |
***
در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا | طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا | |
ور دل به خدا و ساکن میکدهای | می نوش که عاقبت بخیرست ترا |
***
وصل تو کجا و من مهجور کجا | دردانه کجا حوصله مور کجا | |
هر چند ز سوختن ندارم باکی | پروانه کجا و آتش طور کجا |
***
تا درد رسید چشم خونخوار ترا | خواهم که کشد جان من آزار ترا | |
یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز | دردی نرسد نرگس بیمار ترا |
***
گفتی که منم ماه نشابور سرا | ای ماه نشابور نشابور ترا | |
آن تو ترا و آن ما نیز ترا | با ما بنگویی که خصومت ز چرا |
***
یا رب ز کرم دری برویم بگشا | راهی که درو نجات باشد بنما | |
مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم | جز یاد تو هر چه هست بر از دل ما |
***
یا رب مکن از لطف پریشان ما را | هر چند که هست جرم و عصیان ما را | |
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم | محتاج بغیر خود مگردان ما را |
***
گر بر در دیر مینشانی ما را | گر در ره کعبه میدوانی ما را | |
اینها همگی لازمهٔ هستی ماست | خوش آنکه ز خویش وارهانی ما را |
***
تا چند کشم غصهٔ هر ناکس را | وز خست خود خاک شوم هر کس را | |
کارم به دعا چو برنمیآید راست | دادم سه طلاق این فلک اطلس را |
***
یا رب به محمد و علی و زهرا | یا رب به حسین و حسن و آلعبا | |
کز لطف برآر حاجتم در دو سرا | بیمنت خلق یا علی الاعلا |
***
ای شیر سرافراز زبردست خدا | ای تیر شهاب ثاقب شست خدا | |
آزادم کن ز دست این بیدستان | دست من و دامن تو ای دست خدا |
***
منصور حلاج آن نهنگ دریا | کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا | |
روزیکه انا الحق به زبان میآورد | منصور کجا بود؟ خدا بود خدا |
***
در دیده بجای خواب آبست مرا | زیرا که بدیدنت شتابست مرا | |
گویند بخواب تا به خوابش بینی | ای بیخبران چه جای خوابست مرا |
***
آن رشته که قوت روانست مرا | آرامش جان ناتوانست مرا | |
بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن | پیوند چو با رشتهٔ جانست مرا |
***
پرسیدم ازو واسطهٔ هجران را | گفتا سببی هست بگویم آن را | |
من چشم توأم اگر نبینی چه عجب | من جان توأم کسی نبیند جان را |
***
ای دوست دوا فرست بیماران را | روزی ده جن و انس و هم یاران را | |
ما تشنه لبان وادی حرمانیم | بر کشت امید ما بده باران را |
***
تسبیح ملک را و صفا رضوان را | دوزخ بد را بهشت مر نیکان را | |
دیبا جم را و قیصر و خاقان را | جانان ما را و جان ما جانان را |
***
هرگاه که بینی دو سه سرگردانرا | عیب ره مردان نتوان کرد آنرا | |
تقلید دو سه مقلد بیمعنی | بدنام کند ره جوانمردان را |
***
دی شانه زد آن ماه خم گیسو را | بر چهره نهاد زلف عنبر بو را | |
پوشید بدین حیله رخ نیکو را | تا هر که نه محرم نشناسد او را |
***
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ | گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ | |
این درگه ما درگه نومیدی نیست | صد بار اگر توبه شکستی بازآ |
***
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما | یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما | |
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما | یا دل بر ما فرست یا دلبر ما |
***
ای کرده غمت غارت هوش دل ما | درد تو شده خانه فروش دل ما | |
رمزی که مقدسان ازو محرومند | عشق تو مر او گفت به گوش دل ما |
***
مستغرق نیل معصیت جامهٔ ما | مجموعهٔ فعل زشت هنگامهٔ ما | |
گویند که روز حشر شب مینشود | آنجا نگشایند مگر نامهٔ ما |
***
مهمان تو خواهم آمدن جانانا | متواریک و ز حاسدان پنهانا | |
خالی کن این خانه، پس مهمان آ | با ما کس را به خانه در منشانا |
***
من دوش دعا کردم و باد آمینا | تا به شود آن دو چشم بادامینا | |
از دیدهٔ بدخواه ترا چشم رسید | در دیدهٔ بدخواه تو بادامینا |
***
بر تافت عنان صبوری از جان خراب | شد همچو ر کاب حلقه چشم از تب و تاب | |
دیگر چو عنان نپیچم از حکم تو سر | گر دولت پابوس تو یابم چو رکاب |
***
گه میگردم بر آتش هجر کباب | گه سر گردان بحر غم همچو حباب | |
القصه چو خار و خس درین دیر خراب | گه بر سر آتشم گهی بر سر آب |
***
کارم همه ناله و خروشست امشب | نیصبر پدیدست و نه هو شست امشب | |
دوشم خوش بود ساعتی پنداری | کفارهٔ خوشدلی دوشست امشب |
***
از چرخ فلک گردش یکسان مطلب | وز دور زمانه عدل سلطان مطلب | |
روزی پنج در جهان خواهی بود | آزار دل هیچ مسلمان مطلب |
***
بیطاعت حق بهشت و رضوان مطلب | بیخاتم دین ملک سلیمان مطلب | |
گر منزلت هر دو جهان میخواهی | آزار دل هیچ مسلمان مطلب |
***
ای ذات و صفات تو مبری زعیوب | یک نام ز اسمای تو علام غیوب | |
رحم آر که عمر و طاقتم رفت بباد | نه نوح بود نام مرا نه ایوب |
***
ای آینه حسن تو در صورت زیب | گرداب هزار کشتی صبر و شکیب | |
هر آینهای که غیر حسن تو بود | خواند خردش سراب صحرای فریب |
***
تا زلف تو شاه گشت و رخسار تو تخت | افکند دلم برابر تخت تو رخت | |
روزی بینی مرا شده کشتهٔ بخت | حلقم شده در حلقهٔ سیمین تو سخت |
۰ نظر
۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۵